تیامتیام، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

تیام نابغه ی کوچک آسمانی

ادای یک نذر

یه روز خیلی خیلی بد بود که یه اتفاقی افتاد و من دلم نمی خواد از اون اتفاق برات بنویسم شاید بعدها بتونم برات بگم مثلا وقتی ٢٠ساله شدی نمی دونی چقدر تجسم اینکه تو٢٠ساله بشی لذتبخشه.وای دلم آب شد امیدوارم که تا اون موقع بتونم برات مامان بیستی باشم.من تلاشمو میکنم،از خدا کمک میخوام که بتونم امانتشو به بهترین نحو نگهداری کنم و به ثمر برسونم. چقدر در مورد آینده ات نگرانم مدام دنبال یه مبحث آموزشی هستم تا بلکه بتونم با آموزش اون مبحث به تو عسلکم فردای بهتری رو برات رقم بزنم.منو ببخش اگه گاهی اوقات هم برات مامان خوبی نبودم.داشتم در مورد اون اتفاق برات مینوشتم که مربوط به خودت بود یه وقتایی که برمیگردم به گذشته میبینم با این...
5 شهريور 1392

مشهد نوروز 88 تجربه ای بی تکرار

ازاونجایی که دیر اقدام کردم برای داشتن وب خاطرات و از اونجایی که دوست دارم این وب خاطرات اکثر خاطراتت تورو شامل بشه برام خیلی سخته که از چه زمانی تو این ٣سال گذشته بنویسم.بعضی اوقات نمی دونم واقعا از کجا شروع کنم.بنابراین تصمیم گرفتم از یکی از سفرامون بنویسم سفری که نه میتونم بگم نبودی و نه میتونم بگم به طور کامل حضور داشتی.نوروز ٨٨ بود که خاله دیلی ما و خاله مریم رو به مشهد دعوت کردوما هم پذیرفتیم وبعد ازتهیه مواردی که لازم بود راهی سفر شدیم. این دومین سال نویی بود که من و بابایی کنار هم بودیم ودردومین سال با هم بودنمون حالا تورو هم کنار خودمون داشتیم اما تو نازگلکم تو وجود مامانی بودی و از سن بارداری مام...
5 شهريور 1392

آموزش بستن روسری توسط تیام

سلام دوستان می خوام امروز بستن روسری رو به شیوه ی خودم یعنی به شیوه ی تیامی بهتون آموزش بدم خوب ببینید تا یاد بگیرید هیچ چیز پیچیده ای نداره فقط.... من اِنقدر تکون خوردم و شیطون بازی درآوردم که روسریم این شکلی شد  تازه همش ٦ماهمه که این مدلو بلدم و دارم سعیمو میکنم که بشینم  واینکه توضیح بدم هنوز تو موقعیت بالش دورچینم چون همش می اُفتم و اگه هنوز این مدلو یاد نگرفتین به این یکی خوب دقت کنین ...
5 شهريور 1392
1